🔺خیلی از کشورهای منطقه خاور میانه و شمال آفریقا نفت کمی تولید و صادر میکنند. مهمترین کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا ترکیه و مصر هستند. نرخ رشد این کشورها از سال ۱۹۶۰ تاکنون، نسبت به کشورهای صادرکننده نفت منطقه خاور میانه و شمال آفریقا بالاتر بوده و به استثناء دهه ۱۹۸۰ به طرز مطلوبی، با نرخ رشد کشورهای شرق آسیا قابل مقایسه است. در واقع، نرخ رشد سرانه کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا در دهه ۷۰ میلادی ۶/۴ درصد بود، که بالاترین نرخ رشد سرانه در دنیا بوده است. ممکن است یادآور شوید که آن دوره، دوره افزایش چشمگیر قیمت نفت بوده است، انتظار میرود که نرخ رشد کشورهای نفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا در آن دهۀ رونق نفتی، باید بیشتر از نرخ رشد کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا باشد و از همه کشورهای دنیا باید بیشتر باشد، ولی اینطور نبود.
♦️معجزه رشد ایجاد شده در کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا کمتر مورد توجه قرار گرفته است. چه نیروهایی این معجزه را ایجاد کردند؟ گویی بیشتر سود افزایش یافته به دلیل قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰، از تولیدکنندگان نفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا به گروه غیرنفتی منتقل شد. به یاد داشته باشیم که وضعیت مشابهی هم پس از اکتشاف دنیای جدید، در اروپا رخ داد. نفت، ابتدا تولیدکنندگانش در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا را ثروتمند کرد. ولی بقیه کشورهای منطقه خاور میانه و شمال آفریقا از طریق افزایش تولید و تصاحب بیشتر این ثروت، ثروتمندتر شدند.
♦️ کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا از رونق خلیج فارس و جاهای دیگر، بهره فراوان بردند. بعضی از کشورها مستقیماً از طریق ارسال کارگران مهمان، از این رونق و شکوفایی، بهره گرفتند. کارگران مهمان، اندوختههای فراوانی برای کشور مبدأ فراهم کردند که مبادلات خارجی و سرمایه گذاری فاینانس ضروری را فراهم میکرد و البته برای مهاجران، امکان مصرف بیشتر کنونی و آینده را فراهم میکرد. با بررسی اثرات اقتصادی کارگران مهمان، بر کشورهای مبدأ و مقصد، ابتدا باید تفاوت مهاجرت موقت و عادی را درک کنیم.
♦️تفاوت کلیدی بین مهاجرتهای موقت و عادی به انگیزه مهاجران بر میگردد. در مهاجرت عادی فرد یا خانوادهای، به منظور یافتن زنندگی بهتر در کشور مقصد، مهاجرت میکند. در مهاجرت موقت، فرد یا خانوادهای به قصد یافتن زندگی بهتر در کشور مبدأ، موقتاً مهاجرت میکند. مهاجر موقت، در کشور مقصد پس انداز میکند تا در کشور مبدأ سرمایه گذاری کرده و از زندگی بهتر و مرفهتری در آینده، برخوردار شود.
♦️یک مثال برای این دو نوع مهاجر کارگران مهمان در کویت قبل و بعد از جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۱ میباشند. قبل از این جنگ، کویت تعداد زیادی از کارگران مهمان فلسطینی را در خود جای داده بود. بسیاری از آنها فلسطینیهای بدون تابعیت بودند که سرزمینی نداشتند. آنها در کویت، زندگی، مصرف و پس انداز میکردند. پس اندازشان، نوعاً وارد بانکهای کویت میشد. آنها خانوادهشان را با خود میآوردند و آنجا خانه میساختند. در نتیجه، آنها را مهاجران عادی مینامیم، اگرچه ویزایشان موقت بود.
♦️ جنگ خلیج (فارس)، وضعیت مهاجران را در کویت تغییر داد. خیلی از فلسطینیها در اردن و دیگر کشورها، بطورعلنی اشغال کویت توسط عراق را جشن گرفتند. این مطلب، احساسات تلخی در کویتیها ایجاد کرد. بعد از باز پس گیری کویت توسط ائتلاف تحت رهبری آمریکا، فلسطینیهای داخل کویت نیز اخراج شدند و به آنهایی که به خاطر اشغال رفته بودند، دیگر اجازه بازگشت ندادند. در نتیجه، کارگران مهمان دیگری بکار گرفته شدند. خیلی از آنها از مصر آمدند. این مصریهای مهاجر، قصد برگشت به مصر را داشتند. مهاجرت، نوعی تصمیم سرمایه گذاری بود، از این بابت که مهاجران سرمایهای را در کویت جمع میکردند و آن اندوخته را به مؤسسات مالی مصری میسپردند با این هدف که در بازگشت شان برای مصرف از آن سرمایه استفاده کنند. انگیزه اصلی، کسب پول کافی برای خرید مسکن در مصر بود، ولی انگیزههای دیگر، از جمله، راه اندازی یا سرمایه گذاری در یک کار اقتصادی نیز مطرح بود. این مهاجران، یا اغلب مجرد بودند و یا خانوادهشان را با خود به کویت نمیآوردند. بخاطر همه این مسائل، مصرف آنها در کویت، کم بوده و هست.
🔺چون مصرف این مهاجران، پایینتر است و اندوختهشان نیز به کشور مبدأ، منتقل میشود، میانگین مشارکت این مهاجران موقت، بعد از جنگ خلیج (فارس)، در اقتصاد آنجا کمتر از نقش مهاجران قبل از جنگ خلیج (فارس) میباشد. مهاجرت موقت، بیشتر در اقتصاد کشور مبدأ، نقش دارد. این امر، شامل فراهم ساختن مبادلات خارجی، تهیه پس انداز برای سرمایه گذاری فاینانس بوده و برای افراد بلندهمت شرایط موفقیت را فراهم میکند و برای کارآفرینان کشور مبدأ، شرایط مشارکت فعالتر در اقتصاد را فراهم میکند.
♦️انتقال اندوختهها از کشورهای صادرکننده نفت منطقه خاور میانه و شمال آفریقا به کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، به این معنا بود که در کشورهای غیر نفتی، سرمایه گذاری بیشتری از اندوختههای داخلی کشور، انجام میشود. در واقع، این همان مطلب اساسی است. به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در کشورهای غیر نفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا حدوداً ۲۰درصد بیشتر از پس انداز داخلی آنان طی ۴۰ سال گذشته بود. ضمناً، سرمایه گذاری در کشورهای صادرکننده نفت این منطقه، به میزان چشمگیری از ذخایر داخلی کشورهایشان کمتر شده بود. این انتقال پس اندازها، تا حدودی، نتیجه طبیعت مهاجرت موقت خلیج فارس بود. بدون شک، وجود فرصتهای بیشتر برای سرمایه گذاری پرسود، نیز دلیل دیگر میباشد.
♦️کشورهای عربی مصر، اردن، مراکش، عمان، سوریه و تونس، در چهار دهه گذشته، از رشد قابل ملاحظهای برخوردار بودند. عمان، تنها کشور میان این چند کشور است که نفت صادر میکند، و رشدش به این خاطر است که میادین نفتیاش اخیراً توسعه یافتهاند، که همین امر، خودش نوعی پدیده تحرک بیشتر برای جبران عقبماندگیاش محسوب میشود. یک ویژگی کشورهای موفق منطقه خاور میانه و شمال آفریقا در چهار دهه گذشته، که آنها را از غیرموفقهای منطقه خاور میانه و شمال آفریقا متمایز میکند، رشد بهره وری کل عوامل است. در مصر، مراکش و تونس، این رشد مثبت بود، در حالی که در بقیه کشورهای عربی، رشد بازدهی کل عوامل، منفی بود.
♦️رشد بهره وری کل عوامل، کلید حفاظت از توسعه اقتصادی است. بحثمان درباره تئوری رشد، در فصل یک را به خاطر بیاورید که گفتیم وقتی که تعادل طولانی مدت (تعادل پایدار) حاصل میشود، تغییرات تکنولوژیک، تنها منبع رشد درآمد سرانه میباشد. مکدیسی، فتاح، و لیمام (۲۰۰۰)، در یک بررسی که از نود و دو کشور توسعه یافته و کمتر توسعه یافته، به عمل آوردند، مصر و مراکش را از نظر رشد بهره وری کل عوامل، در دوره ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۷، در رده دهم جای دادند. ♦️یکی از برجستهترین ویژگیهای اقتصاد غیرنفتی های منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، به توزیع نسبتاً مساوی درآمد مربوط میشود. ضریب جینی، شاخصی برای نابرابری است که مقایسه بین کشورها را آسان میسازد.
♦️مقدار بالای ضریب جینی، با نابرابری زیاد در مالکیت منابع، رشد ناموزون، و راهبردهای توسعهای که منجر به توسعه سرمایه گذاری در صنایع سرمایه بر، با هزینه بالای سرمایه انسانی، در ارتباط است. مراکش و مصر، دو کشور غیر نفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، ضریب جینی بسیار پایینی دارند. ضریب جینی کشورهای صادرکننده نفت منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، به غیر از ایران، در دست نیست. دو عامل دخیل در ضریب جینی پایین مراکش و مصر، یکی الگوی تقسیم مالکیت زمین است که از آمریکای لاتین عادلانهتر است، و دیگری اقتصاد متنوعتر است. صادرات صنعتی آنها نسبت به کشورهای صادرکننده نفت منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، که بیشتر صادراتشان را مواد اولیه تشکیل میدهد، درصد بیشتری از کل صادرات را تشکیل میدهد.
ضریب جینی نسبتاً پایین، ممکن است یکی از عوامل رشد اقتصادی کشورهای غیرنفتی منطقه خاور میانه و شمال آفریقا باشد. با این حال، هنوز اختلاف است بر سر این موضوع که چگونه نابرابری بر رشد اقتصادی، تأثیر میگذارد.
یک نظر